دلتنگی‌...


از لبهایم شروع می‌شود
و به قدم‌زدن‌های پی‌درپی ختم‌
زمانی که در گِل فرو رفتم‌
هیچ راست نگفتم‌
من خوب‌بودن را در فاصله یافتم‌
و هجوم هیجان‌های ترحّم‌انگیز را در تپشهای نباید!
 
لبخندم را گم کرده‌ام‌
در کوله‌باری که صاحب آن قهقهه‌اش زمین را پر کرده‌است‌
دلتنگی تدریجی من‌...