به تو می اندیشم...

وقتی جوانه های امیدم که با سیلاب سختی ها نابود میشوند

یا با خشکی های نا امیدی می خشکند
یا با عناد نا اهلان پایمال میشوند

به تو می اندیشم
********************
وقتی نمیدانم دل دارم یا آن را به دست خود در یکرنگی رنگ لباسم گم کرده ام
وقتی وجودم سراسر تشنگی است و هر جرعه مرا تشنه تر میکند
وقتی سردی بدنم از سردی صبحگاه پیشی میگیرد

به تو می اندیشم
********************
آن هنگام که مرا بی فکر و ابله میخوانند
آن هنگام که مرا یک قاتل مطیع میپندارند
آن هنگام که کاستی را باید از نیمه ی پر ، پر فرض کرد
به تو می اندیشم
********************
وقتی که نمیدانم بر غربت خود بگریم یا غریبی حسین
وقتی که عقل افسار نهایت را در دست وسوسه نابودی میدهد
وقتی تنها راه روشن همانست که میتوان دید

به تو می اندیشم
********************
وقتی که در قهقه های اطرافیان چشمانم را میپوشانم تا بتوانم آسوده گریه کنم
و در سیل اشک هایشان جایگاهم را بلند تر میبینم

به تو می اندیشم