ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تیر عشقی خورده قلبم درد آن را چاره نیست
ناز چشمانش چنین بیچاره و زارم نمود
درد ما را جز لب لعلش دوایی، کاره نیست
همچو یک پروانه بر شمع رخش پر میزنم
عاقبت خواهیم سوخت از درد، ما را ناله نیست
"آی مردم ، من نه فرهادم نه مجنونم ، ولی"
درد ما عشق است اما سهم ما افسانه نیست”
گر شفا خواهی به او گو، دان که او بیگانه نیست...
**************************************************
این مصرع "آی مردم ، من نه فرهادم نه مجنونم ، ولی" از یک شاعر معاصر است
در بیت سه به نظرم میتونستم اینطوری بگم
عاقبت می سوزی ام از درد = یعنی باعث سوخته شدن من خواهی شد