خودفروخته ی ذهنی...

می نویسم...پاک میکنم

می نویسم...پاک میکنم

می نویسم...پاک میکنم


ذهنم فاحشه شده است!!!




*******************************************

پ.ن: دلم برای قلمم تنگ شده،میخوام سری به انباری بزنم و همه وسایلامو بیارم بیرون...زندگی آغاز می شود...


پ.ن1: دلم برای متن های انتفادیم تنگ شده، متن هایی که تو دل رییس حراست دانشگاه نیز اظطراب مینداخت و ماه ها نقل محافل دانشجویی بود


پ.ن2: دوباره میشویم همان بهنام محقق و مخترع و درسخوان...دوباره مقاله و دوباره سمینار...دلمان مسافرت میخواهد با بهانه اش!


پ.ن3:  بس است دیگر...به کارتان برسید...منم به کارام میرسم