معصومیت از دست رفته...

چشم هایت مرا به مرز فاحشگی خواهد کشاند


من معصوم بودم اما...


تا کی در انتظار دیدنت به دیده ام بیفزایم؟


رهایم نمیکنی از این دلتنگی؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
مهران دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ http://diaco.blogsky.com

نمی دانم این شعر مال خوته یا نه پایان به شعرت نداده بودی مبتدی با فاحشگی بود اخرش چی .اما می شد گفت داری نظرهاتو با لجبازی می نویسی .مرسی

فاحشگی انتهای کاره نه ابتدا

فقط اول شعر نوشتمش

بانو دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ق.ظ http://kunje-denj.blogfa.com

دلتنگی های مدام !

مرسی بهنام مرسی که هنوز با تمام بی معرفتیم هستی!

خواهش میکنم بانو!

الــــــــی سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ http://goodlady.blogsky.com

گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض!

گفتی عذاب می کشی از دست من مدام


گفتی نگاه هــــرزه ی من با تو جـور نیست

گفتی که پاک هستی و این فعل ها حرام!


گفتی و باز گفتی و هی اشک پشت اشک

مابین پلک هــــــای تـــــرم، کــــرد ازدحــام

یکی بهتر از تو سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:55 ب.ظ

نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد