ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
رها کن، آلوده ی چشمانت را
تطهیرش مکن
کافی ست چشم هایت را ببندی
برو...!
من خود چاره ی خود میدانم
پروانـــــــــــــــــــــــــــــــــه ها را آزاد خواهم کرد...!
**********************************************************
" ghazal " نوشت:
منظور از آلوده در اینجا یعنی پٌر...یعنی رها کن منی را که مملو از چشمان تو هستم. هیچکس خطاکار نیست...نه عاشق و نه معشوق...عاشق گناهی ندارد...چشمهای یار همه را گنه کار کرده است...تنها گناه عاشق نگار اوست...