اینم یه شعر قدیمی همدانی...

 


دختر :
کاسه به دست میری ماس بسانی
کاسه ات بشکنه ماست بیریزه اگه منه نسانی

میسانی بسان نمیسانی قبرسان
حکمته هشتم کلم چشمه ی هف پسان

پسر :
افاده نکن افاده خشک خالی
خودوم میدانم تو دختر حَمّالی

اِفاده نکن اِفاده خشکه خشکه
خودوم پول دادم نشاندمت درشکه

عسکِ تِ بده بی یلم رو طخچه
هرکی بیوینه بِگه خدا بِوَخشه

دختر :
اگه ای سفر بپای به مَ بخندی
کِشده میزنم به دیوار نخش بِوَندی

صد دفه گفدم شانتِ نزن شانُم
اُ ننه ی مُردت میشه دشمنِ جانُم

پسر:
جیگرت قربان که به جیگرُم بندِ
حرفاتِ زدن همش شکر و قندِ

قربانت برم که قربانی گرانه
صد تا قربانی زیر پای تو ویلانه

چشاته قربان چشات میمانه آهو
لبات به دَنـُـــم میمانه برگ کاهو

دختر :
ای بُرو بُرو تو شالاتان عالمی
بشت شی بگم که پسر خاله می

سِرِ دوچرخه باد اِفداده پیر انت
دوراَ جان م ... ننت بشه قربانت

بِووات بیمیره ننت بره گدایی
خوآرات بفتن به روز بینوایی

اگه ماخوایتُم عقدم بکن شبانه
یه جوری بکن ننه ی مردت ندانه

می یلم میرم میمانی بسوز بسوز
صد سال بینیشی تای م نداری دلسوز

پسر :
انگشتریمِ ماخوام بکنم دو تا
حرفِ مردمِ برات موکونم کوتا

سرت میکنم چادرای گران گران
بیای رد بشی ازی دِرِ گازران

دختر :
سرم نکنی چادرای لیمو لیمو
ازُ میترسم سِرُم بیاری هبو

ای برو برو منه به تو نمیدن
چاقو ضامندار زیر کت تو دیدن

کم برو بیا در حیاط خط بکش
مِنه نیمیدن به تو خجالت بکش

شو وَر مُکُنم به اُ بالا بالاها
شو وَر مُکُنم به اُ دندان طلاها

پسر :
می یَلَم میرم خودت تئنا می مانی
اَ تئنا گیری قدرِ منه میدانی

ای شبای بُلن ماخابمُ وَخمیزم
یاد تو میفتم یه پیرن گوشت میریزم

آواز ماخانم غم ادلُم درایه
بَتَر یه غمی سر غمُم میایه
 

نظرات 13 + ارسال نظر
ماهین جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ق.ظ http://por-az-setareh.blogfa.com

خیلی باهال بود ، خندیدیـــــــــــم
اما باید خودت با لهجه ی خاص این شعر بخونی تا بهتر بفهمیمااااااااا

ای شبای بلن ما خابم و خمیزم

من که نیستم

به امیرحسین بگید بخونه

نازنین جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://natoore-dasht.blogfa.com

بهنام
پاشو بیا منو از دست این مدیر کافه ی زورگوتون نجات بده..
اااا

مدیر کافه؟؟؟

نکنه محمودو میگی؟؟؟

بابا اون دربون کافس آبجی

یه کصافت دوس داشتنی شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ق.ظ http://jazirehmadakto.blogfa.com

ایرانم و دنیام تویی
مشتاقم و صاب تحریم تویی...

ایران ایران نکن بابا

تو ابران میدونی چیه آخه کصافت؟؟؟

گورتو گم گن برو...اصلا دلم برات تنگ نمیشه...آشغال اجتماعی

رقصنده شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ق.ظ

الان اینجا همون جاست؟ یا اونجا همین جاست‌؟ :)

خوشت نمیاد دکورشو بهم بریزم بانو..ها؟؟؟

نوشین شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://noushinweblog.blogsky.com

عروسی بشه مثه عروسی لطفی همه بگیرن لقمه به چه کلفتی
عروسی بشه مثه عروسی شاپور همه بیشینن پای منقلو پای وافور!

این شعر خیلی طولانی تره

ایبل خانووووم نجفی

کجایین شما؟؟؟ نیستین؟؟؟

مگه جشن گرفتین که همتی گیر داده باشه؟؟؟ جشن چی چی
؟؟؟ حالا هی من نیستم جشن بگیرینا...حرامتون باشه اییییییشالللللا...

فراموش شده شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ

ببین خیلی پوروی میدانی یاحالیت کنم بچه پورو
اگه دستم به دست نرسه میبینم که نتونستی شماره منو پیدا کنی
خوشم میاد هیچی بارت نیست فقط ببین خیلی پوروی.ددجان


زمانی ما ها روی دوست داشتی میبینم دوستای جدید پیدا کردی
خدا کنه که خوش باشی اگه دلت گرفت اغوش من برویت باز بچه پورو


مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها

دل از اینهاست که تنهاست نه از فاصله ها

گر چه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است

مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها



اینم شعری در وصف سفرت حاجی :

منم مؤمن به شیطانی ترین آیات چشمانت
زیــارت می کنم کعبه میان کفر زلفانت
تویی معبود با یک لشکری از ناز و از غمزه
بزن تیری خلاصم کــن تو با آن تیر مـژگانت






از عصبانی شدنت مطمئن شدم که شمارتو درس فهمیدم...بابا ناسلامتی مهندس فناوری اطلاعاتیما

ببین عزیزم...دو حالت بیشتر نداره...من یا کسی رو دوست دارم یا ندارم..پس الانم دوست دارم

آغوش خیلیا به روم بازه ولی نمیشه تو آغوش هر کسی رفت که

چشای من شیطانیه؟؟؟

مژگان مگه تیر داره؟؟؟...!!!

اینم برای تو دادا:

چه شود به چهره ی زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی...

فراموش شده شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:01 ب.ظ

مهندس فناوری اطلاعات ریدی اگه شناخته بودی که اسم میبردی
بعد اگه شمارمو پیدا کردی میتونی تماس بگیری بچه پورو


وقـتی کـه نیـستی … پـرنـده خیـالـم بـه سـرش مـی زند…

کـه خـود را حلـق آویـز کـند از دار دلتنگی ات!… بـه دادش نمـی رسـی؟




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به خوابهایم سرک نکش وقتی در لحظات ِ بیداری ام حضور نداری



به جان امیرحسینم سرم خیلی خیلی شلوغه....بابا دو قدم راهه از اونجا تا خونه خو...ی سر بیا...نمیمیری بخدا...

چقد من خاطرخواه دارم خدا...

فراموش شده شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ب.ظ

خیلی دوست داشتم اولین نفر که بهم تبریک میگه تو باشی نه چندتا غریبه.


دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت
دیگه نمیخوام ببینمت


مــو دیــه عاشق تــو نیسوم ، یــه فکری سی خوت بکن!‬


تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند

روشنی نیست به چشم و دلِ بی چشم و دلی
از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند

کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولّای تو حتی پر کاهش ندهند

به غباری که ز کویت به رُخم مانده قسم
هرکه خاک تو نشد عزّت و جاهش ندهند

دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند

کافر و مومن و غیر و خودی و دشمن و دوست
هیچکس نیست که در کوی تو راهش ندهند

تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند

تلخی عشق حلاوت ندهد "میثم" را
تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند

خوبی کثافت؟؟؟

چطوری آشغال؟؟؟

تولدت مبارک.............


انقد واسم شعر ننویس دیگه...باشه...کادو هم میارم واست!!!

فراموش شده شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

کثافت خودتی
آشغال خودتی


تولد کیلویی چنده
دلتنگی با اس هم جواب میده
مگه بقیه کادو دادن



مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم
کرامت تو به بالای دست می بردم

اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم
و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم

گدایی درت از خلق بی نیازم کرد
که در سوال کسی جز تو را صدا نزنم

هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز
فزونی کرمت سوی این حرم کشدم

ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت
خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم

زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی
بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم

مرا میان سگان درت پناه بده
و گرنه گرگ گنه حمله کرده می دردم

بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک
به لطف خویش امام رئوف می خردم

مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا
اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم

نهاده ام به روی خویش نام (میثم) را
بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


اینم ببین :
http://1abzar.ir/tools/player/?pl=1&file=http://www.netiran.net/uploads_user/7000/6424/32407.mp3

آنقدر فقیرم که حوصله هم ندارم...

دست رو دلم نذار رفیق...این روزها جنگی برقرار است میان من و خودم

جنگی بزرگ که تاوانش خون است...یا میکشدم یا میکشمش...

پگاه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ب.ظ

بلاگفا خرابه و دل ما گرفته...

حوصله ی خوندن شعررو نداشتم.میگم این آهنگه هم قشنگه ها. خیلی از قبلی ها بهتره. یاد امیر حسین میندازه منو...

خدایا ازت ممنونم ...

خدا رو شکر که دونستی وقتی حوصله سر بره میره

دیگه انقد بمن نگو این جا نیا و چت نکن و اینا

خودم میدونم قشنگه نیازی ب تعریف نیس

میندازه که میندازه میگی چیکار کنم؟؟؟

پگاه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ق.ظ

تو که بی اعصاب نبودی!

نیستم خو

کی گفته من عصبانی ام

ها؟؟؟

من به این آرومی

جیرجیر یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://cricket135.blogfa.com/


چه باحال بود

خوش بحالت

دریا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ق.ظ http://zinat.blogsky.com

جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد