عزم دیدارِ تو دارد جان بر لب آمده...

 

نیمه شب است و چیزی تا سحر باقی نمانده است.

آخرین شب از ماه رمضان.

صدای شب به گوش میرسد در این آرامش عجیب...

(به ادامه مطلب بروید)






ماه و ستارگان سلام می گویند  و عشق را به دلم پیوند میزنند، گویی راز نهانی در دل دارند و می خواهند آن را بازگو کنند.

شگفتا، شگفتا از این همه زیبایی...

عظمت در دیدگانم موج میزند. چه گلستانی به پا کرده این معمار ازلی.

هیچ گاه آسمان را این گونه ندیده بودم. روح آسمان جانی تازه بر جسم میدهد و جلوه ای بدیع بر جای میگذارد و من هنوز مبهوت...

زیبایی ستودنی است. آفرین، آفرین...

 

بوی نم و خاک تازه باران خورده هم خودنمایی میکند و کودک ذهنم را با خویش به سفر میبرد.

من بوی کودکی هایم را میشنوم. تکرار مکرر خاطرات چنان دور تا دور ذهن من آرمیده است که تنها باید از دید من به انها نگریست و فهمیدشان. کاش میشد با کلمات این حس را بازگو نمود  اما حیف که این توان در کلمات نمی بینم.

اما در دنیای واقعی روزها و تلخ کامگی ها  همچنان جولان می دهند و من تنها دل خوش به دیدار یار کرده ام. دیگر حساب  دقیقه ها و روزها و ماه ها و حتی سال های فراغ نیز از دستم در رفته است.  توان جدایی را دیگر در خود نمی بینم، اما شوق دیدار است که دمی دیگر در این نای بی نوا می دمد. دل عاشق به شوق دیدار می تپد.

عجب، عجب از این روزگار...

هرگز جدایی را باور نداشتم.

گویی  همین دیروز بود. نه، نه...

سال هاست که از یارم دور افتاده ام و تنها می خواهم یکبار دیگر بوییدن رایحه ی مهربانی اش را.

این اشک لعنتی هم مجالمان نمی دهد و بغض را که آزار دهنده تر از خودش است را نیز به همراه می آورد که گلویم را می فشارد و قلم را در دستانم می لغزاند...

 

دل از من برد و روی از من نهان کرد     خـــدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهائیم  در قصد جـــــــــان بود     خیــالش لطف های بیکران کــرد

چرا چون لاله خونین دل نباشــــــم      که با من نرگس او سر گران کرد

(حافظ)


اکنون که در تنهایی خود غوطه ورم، چرا چون لاله خونین دل نباشم و از یار گله نکنم. اما افسوس و افسوس...

یار که با ما نامهربانی نکرد، یار من مهربان است، خوش رو است، صدایش آوازی است تنها مهربانی، او تنها لطف است و کرامت...

ولی افسوس و افسوس که من لیاقتش را نداشتم.

 

به دام زلـــــــــــف تو دل مبتلای خویشتن است 

بکش به غمزه که اینش سزای خویشتــن است(حافظ)

 

آه ای صبح و ای شبهای هزار ماه و تو ای فصل زیبا شدن

به یار بگویید که مرا طاقت جدایی به سر آمده است. من چشم امید به مهربانی یار دارم. دوری اش دریای اشکم را جاری کرده و توان صبر از من برده...

 

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم   و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنهکار برآرم آهـــــــــــی  کآتش اندر گنه آدم و حـــــــــــوا فکنم(حافظ) 

 

ای یار

ای مهربان

سینه ام از درد تنهایی، لبریز از غم و اندوه است و هیچ محرم راز  و هیچ دوستی ندارم که برایش از رنج ها سخن بگویم.

 

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی  

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمــــی (حافظ)

 

براستی که روزهای سختی را می گذرانم، روزهایی که صبر کردن برایم دشوار است.

 

اما تو خوب میدانی

میدانی که من عاشقم و میدانم که تمامی این رنج ها حاصل عشق است.


ما عزم دیدار شما نموده ایم...



 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
جزیره ماداکتــــــو پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ق.ظ http://jazirehmadakto.blogfa.com

وای بهنام یه سر به اینجا بزن:
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1395517
تا خوندمش یادت تو افتادم

مریمانه پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://maryam-tak.blogfa.com

فعلن همینو بگم که به نظر من صبر سخت ترین کاره. صبر و یه جورایی انتظار. اگه سخت نبود که ماها رو با میزان انتظارمون نمی سنجیدن. ولی انتظار به سر میاد صبرت نتیجه میده برو خودتو واسه بعد اون اماده کن که ایا قراره چیکار کنی.

آره.
حق با توئه.

مهم بعدشه!!!

بهار جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

حافظ معرکه ست

سینا جعفری جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ http://jafari-it.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
او می آید...
باور کن.
این کلیشه نیست ،یک حقیقت غیر قابل انکاره،اما به این بیاندیش که آیا آنکه انتظارش را میکشی ،انتظار چون تویی را میکشد یا نه؟
این مهمتره به نطر من.

او نمی آید.

باور کن!!!

رفتنی ها را ما باید برویم

بیدق جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://beydagh.blogfa.com

هروقت دلم میگیره میرم زیر آسمون واسه خودم تکرار میکنم:

بی همگان به سر شود،بی تو به سر نمی شود/داغ تو دارد این دلم،جای دگر نمی شود

و چقدر بی منت و پاک معشوقه ایست خدا !

بهار شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

حسین رها دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://Www.sabz-raha1.blogsky.com

من و بودم و سحرگاه
با ریزش ِ مه غلیظ ِ انصافا به جا!

NAFAS دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ب.ظ http://hashemii.blogfa.com/

__████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█

بلبل

زهرا چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://golzary72.blogfa.com

سلام دوست عزیزبه روزم

جزیره ماداکتــــــو پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ب.ظ http://jazirehmadakto.blogfa.com

سلام
زیارت قبول
خوش اومدین


مریمانه شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ http://maryam-tak.blogfa.com

زیارت قبول.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد