سالهای خاکستری...

پر طاووس گم گشته است در صحرا، 

پرسیمرغ تکه تکه شده است ، 

دریا ابری است که بارانش خشکیست، 

سکوت شلوغی تو را به فریاد سکوت فرا می خواند، 

شاخه های بید از بی نسیمی حرکت می کند  

 وچشمه از بیابان می جوشد و در بیابان می میرد، 

رنگین کمان ما سیاه است و از پشت خم خستگی بیرون آمده، 

 شمع تمام شده ولی همچنان از پایان بهار می سوزد، گل هایمان رو به ماه کرده اند، 

آفتاب ندیده اند، 

جشن هایمان از سوگ سرشار وسوگ هایمان از جشن بیزار، 

 رنگها از ترس بی رنگی رنگ باخته اند،رنگ ما خاکستریست....................................................... 

 ********************************************** 

این شعر از دفتر سالهای خاکستری چپال انتخاب شده است 

البته به انتخاب خودشون 

لطفا نظرتون رو درباره این شعر بگید.