بمن گفت؛
دوستت دارم،
تو همانی هستی که همیشه آرزویش را داشتم
تو بهترینی ...!
همه ی این ها را
یکی مثل خودم در آیینه...!
خدا این آیینه ها رو ا زما نگیره پس
مریمیییییییییییییییییییییی چقد پستاتو دوس دارم لعنتیخوشحالم هنوز بهم سر میزنی عجب داداش با کمالاتی داریا...همه چیو میفهمه
:( بهنام ..............خیلی غمگین بود
واقعیت بوود...همین!!!متاسفم....از این عادتا ندارم فاز منفی بدما....ببخشید!
پسسراغم را از آینه بگیرحالم راجوانی اماگر غبار بگیرد چشمی می ماند مدهوش خوابی سردشیشه ای مات و مبهوت ...
کدامین آیینه؟؟؟
عه! میایی و ساکتی بی معرفت؟
ببخش مریمی جونمنمیخوام کامنتم تو بهبوهه ی اندوه نظراتت گم بشه!!!
خوش به حالت همون هم بهت میگه !من که تو آینه زل میزنم ، یه جنازه میبینم که فقط فحش میده بهم
این تصویریه که خودت برا خودت ساختی لعنتیمیدونی چرا از فروغ بدم میاد؟؟؟ احساس میکنم ی شکست خورده بود...من نمیخوام از محمود بدم بیاد...لطفا این کارو نکن!!!
هنوز بهت سر میزنم؟ مگه چی شده که نخام بهت بسرم؟
همینجوری گفتممیدونم سر میزنی بابا...دمت گرمه...راستی هنوز اون روح نیمه مردونه رو داریش یا خانمی شدی واسه خودت؟؟؟
ای امان از این خدای افسرده!بهنام خان در چه حالی؟
افسرده کجا بوووووود پگاه؟؟؟!!!مرسی...من مثل همیشه خوبم...کوه انرژیچرا الکی جو میدین به مردم؟؟؟...یکی هست که مرا دوست می دارد...همین!
انبوه نه اندوه
باشه حالااااااااااا توام هی!!!
جای کامنتا محفوظه. تا حالا کامنتی گم نشدهروح نیمه مردونه کجا بود. نه دیگه ندارمش. الان یه مرد کاملم
ای بترکی مریمی!!!هلاک این روحیتم...کاش محمود یکم ازت یادبگیره!!!پس سلام ای مرد همیشه ی دوران
محمود؟ الف. نون؟
محمودhttp://lokomborooha.blogfa.com/قبلا اینجا بود...هی تن تن میزنه وبشو داغون میکنه!!!
حالا قراره من چی بهش یاد بدم؟
خودش باید یاد گیره مثل تو روحیش بالا باشه...همین!!!به خدا ی سوال دیگه بپرسی درگیر میشیما!!!
چه سوالی میخایی بپرسم؟
آفرین...دقیقا همینه!حاج محمود روحیه رو از حاج خانم یاد بگیر
نارسیست
نورچآنارشیست!!!
این مرد خود شکناین دیو ،این رها شده از بندمست مستاستاده رو به روی منوخیره درمنستگفتم به خویشتنآیا توان رستنم از این نگاه هست؟مشتی زدم به سینه اوناگهان دریغآیینه تمام قد روبه رو شکست
کــاش آن آینــه بــودم مــن کــه بــه هــر صبــح، تــو را مــی دیــدم!مــی کشیــدم همــه انــدام تــو را،در آغــوش!ســرو انــدام تــو بــا آن همــه پیــچ،آن همــه تــاب!آنگــه از بــاغ تنــت مــی چیــدمگــل صــد بوســه ی نــاب
خدا این آیینه ها رو ا زما نگیره پس
مریمیییییییییییییییییییییی

چقد پستاتو دوس دارم لعنتی
خوشحالم هنوز بهم سر میزنی
عجب داداش با کمالاتی داریا...همه چیو میفهمه
:( بهنام ..............
خیلی غمگین بود
واقعیت بوود...همین!!!
متاسفم....از این عادتا ندارم فاز منفی بدما....ببخشید!
پس
سراغم را از آینه بگیر
حالم را
جوانی ام
اگر غبار بگیرد
چشمی می ماند مدهوش خوابی سرد
شیشه ای مات و مبهوت ...
کدامین آیینه؟؟؟
عه! میایی و ساکتی بی معرفت؟
ببخش مریمی جونم
نمیخوام کامنتم تو بهبوهه ی اندوه نظراتت گم بشه!!!
خوش به حالت همون هم بهت میگه !
من که تو آینه زل میزنم ، یه جنازه میبینم که فقط فحش میده بهم
این تصویریه که خودت برا خودت ساختی لعنتی
میدونی چرا از فروغ بدم میاد؟؟؟ احساس میکنم ی شکست خورده بود...من نمیخوام از محمود بدم بیاد...لطفا این کارو نکن!!!
هنوز بهت سر میزنم؟ مگه چی شده که نخام بهت بسرم؟
همینجوری گفتم
میدونم سر میزنی بابا...دمت گرمه...راستی هنوز اون روح نیمه مردونه رو داریش یا خانمی شدی واسه خودت؟؟؟
ای امان از این خدای افسرده!
بهنام خان در چه حالی؟
افسرده کجا بوووووود پگاه؟؟؟!!!

...
مرسی...من مثل همیشه خوبم...کوه انرژی
چرا الکی جو میدین به مردم؟؟؟
یکی هست
که مرا دوست می دارد...همین!
انبوه نه اندوه
باشه حالااااااااااا توام هی!!!
جای کامنتا محفوظه. تا حالا کامنتی گم نشده
روح نیمه مردونه کجا بود. نه دیگه ندارمش. الان یه مرد کاملم
ای بترکی مریمی!!!
هلاک این روحیتم...کاش محمود یکم ازت یادبگیره!!!
پس
سلام ای مرد همیشه ی دوران
محمود؟ الف. نون؟
محمود
http://lokomborooha.blogfa.com/
قبلا اینجا بود...هی تن تن میزنه وبشو داغون میکنه!!!
حالا قراره من چی بهش یاد بدم؟
خودش باید یاد گیره مثل تو روحیش بالا باشه...همین!!!
به خدا ی سوال دیگه بپرسی درگیر میشیما!!!
چه سوالی میخایی بپرسم؟


آفرین...دقیقا همینه!
یاد بگیر
حاج محمود روحیه رو از حاج خانم
نورچ
آنارشیست!!!
این مرد خود شکن
این دیو ،این رها شده از بند
مست مست
استاده رو به روی منوخیره درمنست
گفتم به خویشتن
آیا توان رستنم از این نگاه هست؟
مشتی زدم به سینه او
ناگهان دریغ
آیینه تمام قد روبه رو شکست
کــاش آن آینــه بــودم مــن
کــه بــه هــر صبــح،
تــو را مــی دیــدم!
مــی کشیــدم
همــه انــدام تــو را،
در آغــوش!
ســرو انــدام تــو بــا آن همــه پیــچ،
آن همــه تــاب!
آنگــه از بــاغ تنــت مــی چیــدم
گــل صــد بوســه ی نــاب