ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
می نویسم...پاک میکنم
می نویسم...پاک میکنم
می نویسم...پاک میکنم
ذهنم فاحشه شده است!!!
*******************************************
پ.ن: دلم برای قلمم تنگ شده،میخوام سری به انباری بزنم و همه وسایلامو بیارم بیرون...زندگی آغاز می شود...
پ.ن1: دلم برای متن های انتفادیم تنگ شده، متن هایی که تو دل رییس حراست دانشگاه نیز اظطراب مینداخت و ماه ها نقل محافل دانشجویی بود
پ.ن2: دوباره میشویم همان بهنام محقق و مخترع و درسخوان...دوباره مقاله و دوباره سمینار...دلمان مسافرت میخواهد با بهانه اش!
پ.ن3: بس است دیگر...به کارتان برسید...منم به کارام میرسم
یه جوری با انرژی صحبت میکنی انگار پیش یه خواهر مقدس اعتراف کردی و بال و پر گرفتی!
امیدوارم همیشه بترکون باشی.
خواهر که نه

پیش ی حاج خانم اعتراف کردم
مرسی
حالا زیاد خودتو جدی نگیر بهنام خان
برو به کارات برس
ما هم داریم به کارامون می رسیم
من خودمو می گیرم؟؟؟
بخدا اصلا اینجوری نیست!
حرفهای جالبی است خوشمان آمد
وا!!!
امان از دست ِ تو...
امان از دست خودت آدم برفی...