ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
سلام
خدایییش دلم نیومد این پستو به زبان بیگانه ی اه اه اهِ اسکتباری بنویسم...راستش قضیه از این قراره که ما که خیر سرمون میخوایم بریم خونه خدا دیگه می باس کاسه کوزمونو جمع کنیم بریم...اولین چیزی ام که به ذهنم رسید ولش کنم وبلاگ بیچارم بود که خیلی دوسش دارم و همیشه هر حرفی که دلم میخواستو بهش میزدم و این بیچاره هم هضمش میکرد و تازه اونارو نمایش هم میداد...
اگه خدا بخواد 25 فروردین باید بریم حالا نمیدونم با چی...اگه با توپولف باشه که انا لله و مابقی در غیر این صورت هر چی خدا بخواد...! آها...تا یادم نرفته...از سفر که بیام حتما می نویسم و میام وبلاگتون جنقولک بازی...میدونم دلتون برام ی ذره میشه از بس که من خواستنی ام (واکنش خوانندگان
).
حلالمان کُنینان
به قول یکی از بچه ها دلم میخواهد:
زنـدگـی ام را موقـــت بــدهــم دســــت یــــک آدم دیــــگــر
بـگــــــــویــــم
"تــو بـــازی کــن تــا مـن برگـــردم ، نــســــوزیـــهـا"..
حالا کو تا 25 فروردین؟ از حالا سکتمون میدی که چی بشه؟!
)
(مدیونی اگه باور یا تعجب کنی!
باور یا تعجب نمیکنم
سفر سلامت
یاور همیشه مومن
امیدوارم درسی که ازین سفر می گیری مثل "خاطرات یک مغ "باشه
بعدش این "پاپتی" توو اون لیست اسامی ای که از ما نظر خواهی کردی نبود گمانم
بی خیال...هنوز تو نخ اسمی؟؟؟
ایشالا که همه چی درست میشه!
در مورد دو جمله اخر من هم کاملا دلم می خواد!
خیلی خشنود شدیم از اینکه I set fire رو انتخاب کردی بسیار از آن لذت مبیبریم
مگه دل بخواهیه؟؟؟
nemidunam mitunam halalet konam ya na



b har hal say mikonam
لطفا سعی کنید
اما حال من خوب است
حتما از وبلاگ من دیدن کن ..چون اسم شما یکی از پررنگترین اسمهای داستان منه ...اسم زیبایی دارید
دیدم...مرسی...میدونستم اسمم زیباست
من یه نظر بوگندو! داده بودم واسه این پست. اگه نرسیده بگو بیخیالش بشم!
ای بابا........بی خیال شو
ینی در اینجا تخته ست تا برگردی؟!!!
چه خبره از حالا؟ رفتی پیشواز؟
ها؟؟؟
گوشت ببرم بذارم کف دستت؟؟؟
age bsuze namardiye
جان؟؟؟
vvvvvvvvvvvvvoooooooooooooooooooooooooooohhhhhhhhhH!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!god
از این اراجیف خارجی که نوشتم فقط خواستم نهایت تعجبم رو نثار کنم.
بازم تبریک میگم،مثل همیشه...
اگه دستم بهت برسه،مثل همیشه...
نی نی
دودو
دوست دارم!!!!!!!!!!!!
همسفر
بهروز وثوقی و گوگوش
درسته؟؟؟
میخوای امتیاز وبلاگتو فعلن واگذار کن
ما رو هم دعا کن اگه خیلی سرت شلوغ نبود
دعا سابجکت میخوادا؟!
سلام
نگو دلمون گرفت بابا!
ایشالا به سلامتی میری و به سلامتی برمیگردی.
دلمون واست تنگ میشه.
سلام

میگم دلت نگیره مامان
قربانت دد جان
چند نفرین مگه شما؟؟؟
کجایی پس؟کامنتم کو؟
حتما بیا وبلاگم
برام دعا کنین
خدا رحم کنه بهم
سفر خوش بگذره ...
مرسی
فرموله عمومیه دختربازی
من سعی اصلیم اینه که شما یاد بگیرید چه طور دخترهایی رو هم که حتی در برخورده اول به شما علاقه ای نشون نمی دن، کم کم به خودتون علاقه مند کنید. ولی اشکاله کار این جاست که این چیزی نیست که شما یک شبه یاد بگیرید و چیزی هم نیست که شما بتونید در یک آن دختری رو به خودتون علاقه مند کنید
این داستان نیاز مند وقت و انرژی صرف کردنه تا موقعی که بتونید اون تغییرات اساسی در خودتون بوجود بیارید. از اونجایی که خیلی هاتون آدم های کم طاقتی هستید امروز می خوام بهتون یه فرمول بدم که بشه ازش همه جا استفاده کرد، ولی این فرمول یه پیشنیاز داره و اون هم اینه که برای این که کار کنه دختره هم باید از شما خوشش بیاد.
مرحله ی یک: در مرحله ی یک شما دنباله یه راهی هستید که بتونید دخترهایی رو به شما یه حد اقله علاقه رو دارن پیدا کنید. چون شما آدم های زرنگی هستید و نمی خواید وقت خودتون رو با دختر هایی که باید مدت ها روشون کار کنید و خرجشون کنید و ... تلف کنید. آسون ترین کاربرای پیدا کردنه این دختره ها استفاده از نگاهه. تو هر جایی که هستید حواستون به دخترهایی که تو چشمتون نگاه می کنن باشه.
مرحله دو: تاییدیه گرفتن برای مرحله ی یک - برای این که نه خودتون رو خراب کنید و نه این که بی خود مزاحمه کسی بشید که ازتون خوشش نمیاد. باید مطمعن شید که نگاه اول از رویه کنجکاوی و بی کاری و ... نبوده و واقعا یک check out واقعی بوده.باری این کار بعد از این که نگاهه اول انجام شد (بر خلافه ایده ی عمومی که انقدر به دختره زل به زن که از رو بره و بفهمه تو چه آدمه قوی ای هستی) شما نگاهتون رو بر می گردونید. نه با حالت بد، عادی. و سعی می کنید که دوباره یک نگاه بگیرید که مطمعن شید نگاه اول واقعی بوده. وقتی نگاه دوم رو گرفتید قبل از این که نگاهتون رو بر گردونید یه نیم لبخندی به دختره می زنید و خوب حواستون رو جمع می کنید ببینید عکس العملش چیه. اگر عینه گاو روشو کرد اون ور و خودشو ان کرد، کسی نیست که شما دنبالش می گردید. اگر اون هم یه ته لبخندی تحویلتون داد، می فهمید که مرحله اول به خوبی انجام شده و دختره مورد نظر برای مراحل بعدی آمادست.
مرحله ی سه: مرحله ی سه مرحله سختیه ، چون مرحله ایست که باید بدون این که تخماتون توی دهنتون بیاد برید جلو و ارتباط بر قرار کنید. بد ترین کاری که می تونید بکنید اینه که برید جلو بگید سلام من حسن قلی ام. چون دختره بلافاصله تو دلش می گن به من چه! بهترین کاری که می تونید بکنید اینست که به طور غیر مستقیم خودتون رو به جایی که دختره هست نزدیک کنید. هیچ وقت مستقیم به طرفش قدم بر ندارید که دارم میام باهات حرف بزنم ، خیلی بده. مثلا فرض کنید توی یک بار هستید و دختر دمه بار نشسته، نرید طرفه دختره ، به هوای گرفتن یه نوشیدنی برید جلو، انگار نه انگار که اصلا دختره هست اونجا ولی خودتونو به جایی برسونید که بتونید باهاش به راحتی صحبت کنید. (اگر وردارید بنویسید که آقا در شهره ما بار وجود نداره یا خودمو می کشم یا شما رو. نه، شما رو می کشم. بار نه کتابخونه، نه سوپرمارکت، نه پارک، نه مهمونی)یه حسنه بزرگ این کار اینه که اگر باهاش حرف زدید و خیطتون کرد و حمحل نداد کمتر حالتون گرفته می شه تا زمانی که مستقیم برید جلو. وقتی که نزدیک شدین و یه چند دقیقه گذشت یه سوژه از شرایطی که درش هستید گیر بیارید و باهاش سره حرفو باز کنید. نه با تته پته و هول شدن، خیلی راحت. مثلا تو همون باری که بالا مثال زدم می تونید بگید چه موزیکه خوبی، همیشه سه شنبه ها این سبک موزیک می زنه؟ (دیدید چی شد، نه سلام من قلی هستیم، نه من می تونم چند دقیقه وقت گرانبهاتون رو بگیرم و...) اصلا مهم نیست که دختره چی جواب میده یا شما چی می پرسید ، مهم اینه که شما می خواید برخورد دختر رو ارزیابی کنید. اگر علاقه مند به حرف زدن بود و شروع کرد به این که هرچی .. نمی دونم من دفه ی اولمه تو ... علامته خوبیه. اگر خشک گفت: نه یا مثلا نمی دونم یا .. وقتتون رو تلف نکنید، فقط می خواسته بکشونتتون جلو که برید بگید می تونم وقتتون رو بگیرم که بگه نه حالتون رو بگیره. حالا شما پاتک زدید مستقیم نرفتید جلو حاله خودش بیشتر گرفتس. اگر خیلی از دختره خوشتون اومده و جواب اول اونی که می خواید نیست ولی خیلی هم خشک و کوتاه نیست می تونید یه سوال دیگه هم بکیند. اگر دیدید باز اوضاع همونطوره، قبل از این که با یه برخورده بد مواجه بشید خودتون محل کار خود رو ترک گفته و به پناهگاه وارد شوید = فرار (از دوران جنگ خواننده داریم؟! یا همه کم سن و سالید)
مرحله چهار: این مرحله دیگه بستگی داره هدفتون از ایجاده اون ارتباط چی بوده.
بعد از این که دیدید نه واقعا به شما علاقه منده و حرف ها داره خوب پیش میره، بسته به جایی که هستید یه بهانه بیارید و اون جا رو ترک کنید. مثلا: تو بار - دوست داری بریم یه قدم بزنیم. تو کلاب: صدا اذیت می کنه، می خوای بریم بیرون راحت تر حرف بزنیم و ....
از این به بعدش رو خود دانید. به هرجا که دوست دارید ختم کنید داستان رو.
یادتون باشه ، خوشگل یا بد گل یا هرچی، اگر ظاهر آراسته داشته باشید، همیشه دختری پیدا میشه که از شما خوشش بیاد. لا اقل از هر صد تا دختری که می بیند یکیش از شما خوشش میاد. پیداش کنید و وققتون رو با 99 تای دیگه ای که از شما خوششون نمیاد تلف نکیند. نگاه بزرگترین سر نخه ، حواستون باشه
تورو خدا نیگا کن





واه واه واه
تو روز روشن...ای بابا..جوون مردمو دارن از را بدر میکنن
همشم تقصیر این آمریکاس
http://gorganet1.persiangig.com/flash/P.swf
اینم کمک میکنه بهت
راس میگه بچه ها...باحاله
حاجی بیا بلوگم جواب برات گذاشتم.بسلامتی بری برگردی ولی یادت باشه حاجی باید سنگین رنگین باشه
68 کیلو خوبه؟؟؟
آها...تا یادم نرفته است
حاجی عمه قشنگته
با سلام و تبریک نوروز
لطفاً برای خواندن آخرین قسمت داستان به وبلاگ وحشت تشریف بیاورید .
آمدم...جالب بود...خسته نباشی واقعا
سلام،خوبین؟
نه این روزا بیشتر خوندنم میاد
شما هم که نوشتنتون نمیاد
طفلک...
خب خودت چرا نمی نویسی ؟ فقط بلدی به ماها گیر بدی ؟
من قصد ازدواج ندارما...میخوام ادامه تحصیل بدم
خوب یه چیزی بنویس دیگه
نوشتم...