هنگام عاشقی است...

چشمه ی طناز آوای دلم خشکیده است

تک گل باغ بهارانم چرا پژمرده است؟؟

میروم خواهان به سویش می شوم نالان از او

نغمه ای بر زخمه ی تار دلم گنجیده است

در دو چشمانش نگه آرامشم را برد، برد

این پریشانی چو زلفش محفلی آشفته است


***********************************


این شعر ادامه دارد.

ممکن است تغییراتی را در این شعر اعمال کنم.


لطفا نظراتتون رو دریغ نکنید...


نظرات 1 + ارسال نظر
هانیه پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

سلام.
نسبت به بقیه شعرات ضعیف تره.
بیت 3 مصراع اول رو حتما عوض کن.

مرسی...........

اصلا بی خیال این شدم...

ممنون که صراحت داشتی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد