ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
از آن روزی که دیدم روی ماهت
شدم افسون چشمان سیاهت
نظر بر هر که افکندم ، ندیدم
خروشان تر نگاهی چون نگاهت
به سان قبله ای در منظر من
شدم آن بت پرست پیشگاهت
کمان ابروی و لب شیرین و دل شاد
شدم خواهان ناز و عشوه هایت
نگاه دلبرینت دل ربود و
دل از کف دادم و کردم به نامت
کمر باریک و زلف آشفته رخ ماه
زمین هم خنده زد از خنده هایت
همه در نزد خود خواهند پرسید
چه شد یا رب که آن عبد به راهت
دل و دین را همه بر باد داده
شده دیوانه ی شیرین لبانت
تو آهنگ شریعت می سرودی
چه شد پس ای"شفا" هیهات هایت...
آر ی شفا
شفا
کلمه گنگگیه
یه جور احساس خفگی که دلت میخواد کسی نجاتت بده
خیلی خیلی خوب بود این دفعه. تبریک میگم.
فقط یه دونه مشکل وزن تو بیت 4 مصراع اول.