ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نازنین، در گذر عشق مرا یادی هست؟
یادی از وصف دل همچو من زاری هست؟
رفتم از کنج دلت، دل غم یاران دارد
یاری ام کن صنما، جز تو مرا یاری هست؟
قدر عشق تو ندانستم و دلباز شدم
غیر من در دل این شهر، گنهکاری هست؟
حال بین، آمده ام، بهر دلت زار و نزار
نظر انداز، مگر جز تو خریداری هست ؟
پیر این منبر و آن زاهد دائم صلوات
بگرفتند به من خرده، چه پنداری هست؟
ماه من، غمزه مزن، ناز مکن بهر "شفا "
دل اگر از تو شفا خواست بگو، آری، هست...
(۱۳/۱۱/۸۹- چهارشنبه) |
سلام بهنامی
وبت خیلی قشنگه
هم قالبت و هم مطالبت
با اجازه لینکیدمت
مرسی از حضورتون و اظهار لطفتون
غزل قشنگی بود
مطالب دیگه تون رو هم خوندم جالب بودن
شبیه یکی از غزل های حافظه!
تخلصت هم که شفاست!
سلام
ممنون که نظر دادی
راهکار هم لطفا ارائه بده
یعنی این که چطوری شعر بگم بهتره
البته بیشتر دلی شعر میگم تا فنی
چون سواد فنی شعرم پایینه
این که تخلصم شفاست خوبه یا بده؟؟؟
فال گرفتم این اومد