همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا
بی زبانم همزبانی همچو من باید مرا
تا شوم روشنگر دلها به آه آتشین
گرم خویی های شمع انجمن باید مرا
رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
آشیان بی طایر دستانسرا ویرانه به
چند با دلمردگی ها پاس تن باید مرا؟
تا ز خاطر کوه محنت را براندازم رهی
همت مردانه ای چون کوهکن باید مرا...
فرقی نمیکند چه کسی عاشقت شده است
چیزی ز ماه بودن تو کم نمیشود
گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است پر میکشی
و وای به حال پرنده ای کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است
آیینه ای و آه که هرگز برای تو فرقی نمیکند چه کسی عاشقت شده است
از شانههایم طلوع میکند
دو ماه
کنار این درخت
زیر نور ماه
چا ی میخورم
این ابتدای خیا ل زیبایی است
احتمالاً
عطسه میزنم
پلک چپم میپرد
و دامن پُر از سیب سبک میشود
مهم نیست، اصلاً
روسریام
روزهای برفی چه رنگی میشود
وقتی من روی زمین هستم
نیوتن جرأت کشف جاذبة زمین را ندارد
تمام سیبها در جیب من است
.........
چرا همه یه جورایی حرف دل منو می زنن
بابا من خیلی ناراحتم
اما باورت نمی شه همه فکر می کنن من از همه ی ادما شادو خجسته ترم حتی نزدیک ترانم
پس دردمو به کی بگم؟؟؟؟؟؟
.آقا / خانم.... Sajjad
7th Floor, No. 5, Amin Biulding, Anahita St., Africa (jordan) , Tehran , Iran
دردتو به من بگو.....